سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

شده ماجرای ملا نصرالدین و پسرش و خرش!

با بچه رفته ایم بیرون. خسته می شود. «او» بچه را بغل می کند.

عابران چپ چپ نگاهمان می کنند. عاقبت یک نفر جرأت می کند و می گوید:

حاج آقا، حرمت لباستونو نگه دارید. در شأن روحانی نیست بچه بغل کند!!!

بچه را با اصرار از «او» می گیرم. هنوز هم چپ چپ نگاهمان می کنند. باز یک نفر جرأتش به کمال می رسد:

حاج آقا! بنده خدا خانمتون خسته شدند. شأن روحانیت اجل از این است که راست راست راه برود و زنش بچه بغل...

بچه را می گذاریم زمین و سه تایی همدیگر را نگاه می کنیم!

فکر کنم به زودی یک نفر به ما تذکر بدهد که:

شأن روحانی نیست که وسط خیابان بایستد و زن و بچه اش را نگاه کند!


نوشته شده در دوشنبه 91/2/11ساعت 5:46 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

 

تصور کنید رفته اید مسجد برای نماز جماعت. بچه خردسال روحانی، دارد بازی می کند که نماز شروع می شود.

بچه از قد و قامت مادرش بالا میرود، روی کولش می نشیند و ...

خسته اش می شود و می رود سراغ جناب بابا!!!!! (فکر کنم الان لب مبارک پایینی تان با دندادن مبارک بالاییتان، واکنشی به نام گزیدن نشان دادند)

سرو کول جناب بابا هم مستفیض می شود از فیض حضور آقا زاده!

به نظرتان بعد از نماز چه اتفاقی می افتد؟

ارواح مطهر مادر و پدر کودک(علی الخصوص مادر) مورد عنایت قرار گرفتند و توی گور رفته اند روی ویبره!

ناله و نفرین است که از جمع به گوش می رسد

یکی نیست بگوید: آقایان و خانمهای محترم. نه من بهتر از صدیقه طاهره ام، نه فرزندم بهتر از امام حسن مجتبی سلام الله علیهما. وقتی ایشان در نماز روی دوش پدربزرگ می نشتند و پدربزگ هم نماز را برای حضور راحت و پر آرامش فرزند، طولانی می کردند، من که هستم که کودکم را برانم و برنجانم؟

چقدر مسلمان تر از رسول خدا هستند این مسجدیان عزیز ما. کجاست رسول خدا تا ببیند!


نوشته شده در پنج شنبه 91/2/7ساعت 8:3 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak