سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

استاد گفت: کدومتون با برنامه روزتونو پیش می برید؟

تقریبا همه دستامونو بالا بردیم.

گفت: کدومتون به همه برنامه هاتون میرسید؟

باز خیلی هامون دستمونو بالا بردیم

استاد گفت: دلیلی که به برنامه هاتون نمیرسید چیه؟

اغلب گفتیم استاد وقت کم میاریم! درسته به اغلب برنامه هامون میرسیم ولی واقعا وقت کم میارم

تنها یکی از همکلاسی ها گفت : من وقت کم نمیارم. عموما وقت زیاد هم میارم!

همه بهش گفتیم: خوش بحاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالت!

استاد گفت: موفقیت 4 گام داره! اگر این گامها رو رعایت کنید، موفق میشید! همه این گامها رو از آیات قرآن دراوردیم و با روایات تبیینشون کردیم.

گام اول:  تهیه فهرست!

اول تمام برنامه هاتون که باید انجام بشن رو مینویسید.

گام دوم: زمان برای خود!

توی فهرست برنامه هاتون حتما باید زمانی برای خودتون قرار بدید وگرنه کم کم خسته میشید و ظرف محبت وجودیتون ته می کشه! باید برای خودتون یه وقتی قرار بدید تو روز که مال هیچ کس نیست! فقط مال خودتونه! یه خود شناسی انجام بدید ببینید چی بهتون انرژی می ده برای بیشتر محبت کردن به دیگران؟این زمان تقریبا 2 ساعت در روزه

گاه سوم: الگوی مناسب

خب ما اعتقاد داریم بهترین الگو، اهل بیت علیهم السلام هستند که تجلی عملی قرآن بودند. من توی کارهای روزانه حضرت زهرا نگاه کردم، ایشون 18 تا کار برای 24 ساعت خود انجام میدادن(یعنی شیفته ی شنیدن این 18 تا کارم! هنوز استاد رو نکردن)

گام چهارم:  تهیه لیست. همون چیزی که باید برنامه رو برمبنای اون پیش ببرید

برای تهیه لیست باید حواستون باشه که چند نکته رو رعایت کنید

  1.  اولویت بندی و زمان بندی ( جلوی هر کار، زمانی که باید صرف این کار بشه رو بنویسید. این "باید" براساس توانایی خودتون تنظیم میشه)
  2. اولویت، بر اساس خانواده و کسانی که کارهاتون رو باید برای اونها انجام بدید تعریف می شه
  3. سخت ترین کارها رو در مراحل اولیه بنویسید
  4. تعیین زمان و رعایت آن بسیار اهمیت داره
  5. کارهای انجام گرفته رو از لیست خط بزنید! با یه × یا ( تیک) ساده متمایزشون نکنید! بلکه کلا خط بزنید. بار روانی این خط زدن، خیلی زیاده!
  6. برنامه ریزی حتما و حتما شب قبل انجام شود
  7. برنامه در جلوی چشم دیگران نباشد!

بعد هم استاد گرامی، تکلیف ما رو  آوردن فهرست و لیست کار یه 24 ساعتمون قرار دادند! اینطوری شد که ما سریع رفتیم و آموخته هامونو به اجرا گذاشتیم!

فکر کنید خونه ای با دوتا بچه، دو هفته مادر امتحان داشته، چه به روزش اومده! حالا باید یه روزه درست بشه!

نشستم و قشنگ فهرست و لیستم رو نوشتم! حاجی هم هی می گفت فردا خودتو اذیت نکنی ها! میام با هم انجامش میدیم! منم می گفتم چشم عزیزم. خودمو اذیت نمی کنم.

صبح بلند شدم و یه نگاهی به لیست کارم انداختم، یه نگاهی به خونه! اول دست و دلم لرزید اما بعد "بسم الله" ی گفتم و شروع کردم.

تا وقتی حاجی بیان، همه کارها انجام شده بود! حتی بازی با بچه ها!

محدثه خانم و فاطمه خانم هم سرحال سرحال بودند چون هم من آروم بودم هم باهاشون بازی کرده بودم.

حاجی که اومدند، واقعا متعجب شده بودند! گفتند: باورم نمی شه اینهمه کار رو توی این فرصت، تنهایی انجام دادی!

- خودم هم باورم نمی شه!

الحمدلله رب العالمین.

پ ن1: ممنونم از خدای مهربون که همه چیزهایی که بهش نیاز دارم رو بهم یاد می ده! دوستت دارم خدا

پ ن2: به این باور رسیدم که اگر نیت کاری و دغدغه انجامش رو داشته باشی، خدا به زیبایی و کمال، وسایل انجامش رو برات فراهم می کنه! طوری که اصلا باورت نمی شه.

پ ن3: بلند بودن پست رو ببخشید! شاید به درد خیلیها هم نخوره! باز هم نوشتمش تا خودم یه جا ثبت داشته باشمش

پ ن4: دیروز سید حسین مؤمن جایی سخنرانی داشت. یه روایت از امام صادق علیه السلام خوند که ایشون یه جا گفته بودند من برای ساعت به ساعت روزم برنامه دارم! بعد از حرفهای امام به یه نتیجه گیری رسیدن؛ گفتن: اگر کسی برای ساعات خودش برنامه نداشته باشه، از مسیر هدایت منحرف می شه! شک نکنید

 رَ‌بَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَ‌حْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ

پروردگارا، پس از آنکه ما را هدایت کردى، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان، و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار که تو خود بخشایشگرى( آل عمران، 8)

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/3/29ساعت 7:45 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

مامان سعی می کرد ما رو با تقویم اهل بیت آشنا کنه! یعنی چی؟

یعنی یادبگیریم که جمعه ها عیده! روزهای شادی اهل بیت باید شاد باشیم! روزهای غم اهل بیت ، غمگین!

حضور بابا فرصت مناسبی برای اینکار بوجود میاورد اما من از این فرصت، بهره زیادی ندارم.

دقیقا توی عید و عزای اهل بیت، سر حاجی از همیشه شلوغتره!

مثل همین شب و روز نیمه شعبان که همه اش جمکران بودند و من تنها بودم با دختری که وقتی بابا نیست، غم عالم آوار می شه روی دلش اما دریغ از یکذره بروز!

شب داشتیم از جشن برمی گشتیم. خیابونها شلوغ شلوغ بود. قدم به قدم شیرینی و شربت و بستنی پخش می کردند. صدای مولودی خوانی و بوی دود اسفند، همه جا رو گرفته بود.

یه ماشینی جلوی پامون وایساد، پر از بادکنک! دوتا بادکنک داد به دخترها! محدثه خانم هم که عاشق بادکنک، حسابی ذوق زده شده بود. دو قدم جلوتر بهمون بستنی دادند. بستنی دوقلو! یادش بخیر! نوستالژی بچگی ماست! البته این بستنی فالوده ای دوقلو بود!

دیگه از یه جایی راننده تاکسی گفت من نمی تونم برم! و من و بچه ها پیاده راه افتادیم. سر کوچه، محدثه خانم رو بردم تو سوپری! تصور کنید! مامان سختگیری که هیچ چیزی بیش از نیاز اجازه خرید نمی ده! چیپس و پفک هم اصلا اجازه نمی ده، حالا می گه هرچی می خوای بخر! بخاطر تولد امام زمان!

اولش باورش نمی شد! گفت هرچی؟ گفتم هرچی! فقط سوپری رو بار نکن!

خندید و با هیجان رفت تا انتخاب کنه!

فروشنده هم با حوصله تمام صبر کرد تا محدثه خانم انتخابهاشو انجام بده.

چیز زیادی نخرید اما از همون خریدهاش خوشحال بود. داشتم فکر می کردم اگر  همیشه برای محدثه هرچی می خواست  خریده می شد، الان چقدر سخت بود خوشحال کردنش!

شب با هم کلی بازی کردیم و وقتی باباش اومدن، حسابی شاد بود و اصلا گله نکرد.

روز عید باز رفتیم به یک جشن زنانه که دوستاش هم اونجا بودند. خلاصه اینکه خیلی بهش خوش گذشت و شاد بود شکر خدا.

البته چون محدثه خانم اصلا غمش رو بروز نمی ده، هنوز نمی دونم چقدر موفق بودم.

---------------------------------------

پ ن1: یک چیز جدید هم دیروز یاد گرفتم. مادری رو تصور کنید که عمر جمعه های بچه اش رو حفظه! یعنی حواس بچه اش رو به این جمع می کنه که تو، اینقدر روزه منتظر مولای غائبمونی! واقعا قشنگه

پ ن2: مادری کردن برای دختری که همیشه می خواد غمهاشو قایم کنه تا مادرش غصه نخوره، خیلی سخته! یهو میبینم یه غمی اونقدر بچه ام رو درگیر خودش کرده که مرتب داره تب می کنه اما هیچی به من نمی گه! خدا خودش کمکم کنه مادر خوبی باشم براش

پ ن3: برای عافیت در باقیمانده دوران غیبت، تعجیل در فرج بقیة الله الاعظم، همین الان 14 بار صلوات زیر رو بخونید لطفا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین، من الجن و الانس، من الاولین و الاخرین


نوشته شده در شنبه 93/3/24ساعت 6:57 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

فهمیدم می خواد بره جمکران.

فهمید بخاطر سر و وضعش تعجب کردم گفت: چادرم تو کیفمه!

گفتم: یه سوال بپرسم؟
- بپرس
اگر الان بخوای بری پیش امام زمان، با این وضع میری؟
- نه خب! گفتم که چادرم تو کیفمه
خب  یه سوال دیگه: امام زمان فقط توی جمکرانن؟!
مکث عمیقی کرد
گفتم: تو چرا میری جمکران؟
آروم- طوری که معلوم بود تفکراتش وارد فاز جدیدی شده و هنوز با مطلب قبل درگیره - گفت: خب... چون ...دوستشون دارم.
- خدا خیرت بده. خدا مادر و پدرتو رحمت کنه. امام عصر فرمودن: هرکس از شما [شیعیان] باید به گونه اى عمل کند که او را به محبت ما نزدیک نماید.
محبت امام درون قلب تو یه کماله و عملت باید نزدیک باشه به اون کمال! وگرنه بین تو و محبت امام، یه فاصله عمیق ایجاد می شه


به وضوح اشکهاشو دیدم که روی گونه اش می غلتید و آرایش هاشو می شست.  به همون راحتی که گریه از سر پشیمانی، گناه ها رو می شوره

-----------------------------------

همه ما می دونیم که انتظار افضل اعماله. اما انتظار واقعا چی هست؟

یه مطلب زیبا دیدم از حضرت امام خامنه ای، می ذارم شمام ببینید و ان شالله لذت ببرید.

وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن بستی قابل گشودن است. فرج یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درس انتظار، می آموزد و تعلیم می گیرد که هیچ بن بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان، ناامید دست روی دست بگذارد.
لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم میشود که انتظار، یک عمل است، بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار، یک آماده سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است،یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینه ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمه قرآنی است که « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین[1]» یا «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبه للمتقین[2]». یعنی هیچ وقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند.
بنابراین، هم باید منتظر فرج نهایی بود، هم باید منتظر فرج در همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی بود. اجازه ندهید یأس بر دل شما حاکم بشود، انتظار فرج داشته باشید و بدانید که این فرج، محقق خواهد شد؛ مشروط بر اینکه شما انتظارتان،انتظار واقعی باشد، عمل باشد؛ تلاش باشد، انگیزه باشد، حرکت باشد.

1384/6/26

-------------------------------------------

پ ن 1:  واقعا روزی که اسرار فاش بشه، پرده ها بیافته و اثر کارهامونو ببینیم(یوم تبلی السرائر) چه حالی داریم از دیدن دقایقی که ظهور آقا، بخاطر گناه های ما به تأخیر افتاده! و چه حالی خواهیم داشت اگر دقیقه ای در ظهورش مؤثر بوده باشیم؟

پ ن2: خواهرانی که توی ختم صلواتهای روزانه دارن با پشتکار ادامه میدن، واقعا خدا قوت! ان شالله صلواتهاتون یه روز به شعفتون میاره

پ ن3: [1] سوره مبارکه قصص/آیه 5

[2] سوره مبارکه اعراف/آیه 128
کتاب انسان 250 ساله، ص235 و 236
بیانات مقام معظم رهبری در مورد زندگی سیاسی- مبارزاتی معصومین

پ ن4: یکی از دوستان خبر دادن بچه برادرشون مریضن! خواهش کردن براش دعا کنید.

برای سلامتی همه مرضا و تعجیل در فرج مولا مون 14 صلوات همین الان بفرستید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم من الجبت و الطاغوت


نوشته شده در پنج شنبه 93/3/22ساعت 10:13 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

بهم گفت: همه بد بختی ها از همین آخونداست! اگر آقای خمینی انقلاب نکرده بود، الان کسی جرأت نمی کرد اینطوری به روحانیان بی احترامی کنه!

بهش گفتم: اگر محمد امین، پیامبری اش را آشکار نمی کرد و دعوت علنی نداشت، هیچ کس کوچکترین بی احترامی به او نمی کرد

----------------------------------

به مناسبت بعثت رسول اعظم

 

وارد شده است که پیامبر اکرم که در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درامدهای هنگفتی از این طریق به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند؛ ...در این دوران که دوران اواخر تکامل پیامبر و قبل از نزول وحی است، - دورانی که هنوز ایشان پیامبر هم نشده بود- پیغمبر از کوه حرا بالا می رفت و به آیات الهی نگاه می کرد؛ به آسمان ، به زمین ، به این خلائقی که در روز زمین با احساست مختلف و با روشهای گوناگون زندگی می کنند. او در همه اینها آیات الهی را میدید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و اراده ی الهی بیشتر می شد و جوانه های اخلاق نیسک در او روز به روز بیشتر رشد می کرد. در روایت است که پیامبر قبل از بعثت عاقلترین مردم و بزرگوارترینشان بود. تا به 40 سالگی رسیددل او در چهل سالگی نورانی ترین دلها، خاشع ترین دلها، پر ظرفیت ترین دلها برای دریافت پیام الهی بود. ئقتی به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج کمال رسید، آن وقت خدای متعال درهای آسمان و درهای عوالم غیبی  را به روی او باز کرد. چشم او را به عوالم معنوی و عوالم غیبی گشود. او فرشتگان را میدید، با او سخت می گفتند. کلام آنها را میشنید. تا اینکه جبرئیل امین بر او نازل شد و گفت: اقرأ؛ سرآغاز بعثت.

 

(انسان 250 ساله، بیانات امام خامنه ای درباره زندگی سیاسی- مبارزاتی ائمه معصومین، ص29)

-----------------------

پ ن1: سلام عیدتون مبارک. ان شالله به زودی جشن مبعث رو با حضور حضرت حجت بگیریم

پ ن2: ممنون از لطفا همه دوستان. دوستان مسلط به زبان انگلیسی زیادی با اعلام آمادگی خودشون، شرمنده ام کردن . در اسرع وقت باهاشون تماس میگرن. همچنان به زبانهای دیگه نیاز دارم. هر زبانی


نوشته شده در سه شنبه 93/3/6ساعت 9:47 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

بهم گفت: صورتم یکم کرم پودر روش مونده بود اما اصلا معلوم نبود! وضو گرفتم و نمازمو خوندم اما بعد که دستمال سفید کشیدم روی صورتم، دیدم رنگ کرم پودرم روشه! هنوز وقت داشتم نماز بخونم! ولی نخوندم!

گفتم: تا جایی که این رو پرسیدم، باید باز بخونی اما باز هم از مرجعت سوال کن

گفت: ببین آخه مراجع حرفهاشون مطابق روایات نیست!

- مثلا؟

- مثلا پیامبر سرمه میزدن درسته؟ سرمه هم حتما حتما میریزه زیر چشم! اون موقع هم که صابون و دستمال کاغذی و اینها نبوده که با دقت، زیر چشمشون رو پاک کنن! حتما زیر چشمشون سیاه بوده که نماز می خوندن! خوب پس سرمه مانع وضو نیست اما مراجع می گن که مانع وضو هست!

جواب دادم: اول اینکه معلوم نیست سرمه پیامبر(ص) همین سرمه ای بوده که ما میکشیم! شاید نمی ریخته!

دوم اینکه توی چشم- یعنی جایی که سرمه کشیده میشه- اصلا جایگاه وضو نیست! اگر سرمه بریزه مانع وضو هست! فقط همون قسمتش که ریخته زیر چشم

سوم به نظرت مراجع تقلید نشنیدن که پیامبر(ص) سرمه می زدن؟ نمی دونن که صابون اون موقع به این شکلش نبوده؟
 اگر به نظرت دسترسی ما به سیره و سنت اهل بیت، از مراجع تقلید بیشتره، پس تو خودت مجتهدی! اما اگر می دونی که مراجع قطعا بیش از ما از تاریخ و سیره اهل بیت اطلاع دارن، پس باید بهشون اعتماد کنی

چهارم اما زمان(عج) نفرمودن تاریخ و سیره ما رو ببینید و عمل کنید! گفتند به علمای اهل فن مراجعه کنید!

--------------------------------------

پ ن1: استدلال سوم از من نبود! مشابهش رو دیدم آقای فلاح زاده در مورد یه مطلب دیگه می گفتند. به نظرم استدلال جالبی بود! می گفتند:

وقتی مرجع شما یک حرفی میزنه، اینقدر راحت روی حکمش مجادله نکنید! شما نمی دونید مرجع برای به دست آوردن یک حکم فقهی، چه مرارتهایی می کشه! صدها حدیث و روایت رو گاهی بررسی میکنن! مثلا عده ای اشکال می کنند که چرا مراجع حکم به حرمت قمه زنی دادند در صورتی که حضرت زینب(س) سر خودشون رو در غم برادر شکستند!

اول سند این روایت باید بررسی بشه( با سند ثابت کردند که این خبر تنها از یک نفر روایت شده و اون فرد اصلا آدم معتبری نیست)

بعد باید دید که آیا موقعیت ما شبیه موقعیت زینب کبری (س) است؟ اصلا آیا امر به این شدیم؟

من هم یک چیزی توی این زمینه بگم؟ البته وفتی حرف آقای فلاح زاده داره نقل می شه، زشته بی سوادی مثل من حرف بزنه اما این هم نظر منه! قطعا برای خیلی ها از درجه اعتبار، ساقطه

من می گم، اگر واقعا آدم می خواد شبیه اهل بیت بشه، اگر واقعا می خواد زینبی عمل نکنه نه هر کاری که دلش خواست رو به اسم اهل بیت انجام بده، حواسمون باشه که حضرت زینب حتی یک نماز شبشون قضا نشد! در عبادت خدا، در اطاعت از ولی، در جانفشانی و پاسداری از امام زمان، زینبی باشیم! اون چیزی که مرام زینب (س) بود! نه سماجت بر عملی که تنها و تنها و تنها یک نفر نقل کرده که تنها و تنها و تنها یکبار اونهم ناخودآگاه ازشون سر زده!

بعد سر این سماجت، فحش و ناسزا و بد و بیراه نثار علما کنن و بخاطر این لعن ها و قمه زنی ها و اختلاف ها، مردم از اسلام و تشیع، زده بشن و دشمن مون، خوشحال بشه!

خدا همه ما رو هدایت کنه

پ ن2: این روزها به شدت غمگینم! مرتب استغاثه می کنم و اشک میریزم! وضع فرهنگی کشور، دیوانه کننده است! همه اش دارم فکر می کنم که چکار باید کرد! دعا کنید! دعا کنید خدا همه رو هدایت کنه. آقاجانمون هم زودتر بیان که گره فقط به دست خودشون باز میشه.

ولی می دونم مقصریم. کمکاری کردیم، بالشت نرم زیر سر گذاشتیم و یادمون رفت جنگه! حالا دشمن تا پشت در خونه هامون پیش اومده!نه! بدتره!

امیرالمومنین می فرمایند: کسی که وقت یاری رهبرش خواب باشد، با لگد دشمن بیدار خواهد شد!

ما هم داریم با لگد دشمن بیدار میشیم! اگر بشیم تازه. یه استغاثه جمعی لازمه شاید

پ ن3: ماراتن امتحانات شروع شده! تنها 14 روز تا اولین امتحانم مونده! دیگه رفتم تو محاق

پ ن4: بدینوسیله اعلام میگردد، جهت پاره ای امور فرهنگی، به یک بانوی مسلط به زبان خارجی، نیاز می باشد! کلیه زبانها مد نظر اینجانب می تواند باشد!

کار روزانه حدود 20 دقیقه وقت خواهد گرفت! به صورت مجازی و فی سبیل الله

در صورت تمایل راه ارتباطی خود را به صورت غیر خصوصی، کامنت بگذارید!


نوشته شده در یکشنبه 93/3/4ساعت 12:20 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak