سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

آوار دارد دلم

غم دارد قدر یک دنیا

دوستان خوب خوب خوبم، همه حال بابایم را می پرسند و من، خجلم! خجلم که چرا از کسی حال مولای غایبم را نپرسیده ام!

یک بار نشده به دوست عزیزی تماس بگیرم و بپرسم: رفیق! امروز از امامان خبری داری؟

رفیق! امروز برای ظهور چه کردی؟

می نشینم گاهی؛ لهوف را باز می کنم و می خوانم و میبارم!

اما برای بابای غایبم، دم نمی گیرم! اشک نمی بارم!

غم دارد دل بی معرفتم!

آقایم گفته: من بر این امر [غیبت] صبر می کنم اما شما مرا یاری کنید! و سه بار می فرمایند: فاندبونی! فاندبونی! فاندبونی!

واقعا همان ندبه ی هفتگی بی حال - که گاهی سالی یکبار هم توفیق نمی شود- منطور نظر مولای من است؟

دلم گرفته! دلم از خودم گرفته!

از وقتی بابا مریض شد، غم دنیا آمد سراغم! انگار تازه یادم آمد که بابای حقیقی من غایب است

مگر نه اینکه گفته اند: غم غیبت از غم فرزند پدر مرده بیشتر است؟

آن روز که خبر بیماری بابا را به من دادند و من مثل ابر بهار اشک میریختم، از امامم خجالت کشیدم

برای بابای غایبم اینقدر گریه نکرده بودم

واقعیتش را بخواهید دیگر برای بابا، گریه نکردم! توبه کردم از بی خیالی ام!

حالا هر روز بچه ها را دور خودم جمع می کنم و دم میگیرم

آقا جونم...

مهربونم...

کی میایی دردت به جونم

از خدا همیشه می خوام

تو بیایی تا من جوونم

آقاجونم

مهربونم

کی میایی دردت به جونم

نمی تونم

آقاجونم

بی تو من زنده بمونم

نمی تونم...

اشک هم هدیه خود آقاست توی این حال

بعد هم پذیرایی مختصری از تنها مستمعین این روضیه ی کوچک غیبت!

----------------------

پ ن1: راستش حرف زیاد دارم. اما استادم اجازه بیان نداده اند تا وقت مشخص!

پ ن2: کاش این روضه کوچک را بین دوستان مجازی هم برگزار کنیم. لااقل هفته ای یکبار در یکی از وبلاگها

یک داستان کوچک در مورد امام غایبمان

یک مناجات کوتاه

و چند صلوات برای تعجیل در فرج امامان

پ ن3: امروز صبح، بابا به من زنگ زدند. یک دنیا خوشحال شدم. به امید روزی که خبر ظهور بابای عالم، عالمگیر شود

پ ن4: بی دشت نرید بیرون از مجلس!!! الساعه 14 صلوات برای فرج مولامون هدیه بدید به حضرت مادر(س)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم


نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 9:30 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak