سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

زندگی سخته. خیلی سخت. کوره های امتحان خدا خیلی داغه. گاهی حس می کنی تمام وجودت گداخته شده. گاهی تاولها رو روی بدنت حس می کنی. گاهی گویا جهنم زیر پوستته

گاهی پای آدم می لغزه و تا قعر جهنم پیش می ره اما یه اشک، یه توسل، یه توبه، یه قول، انگار حبل الله المتینی می شه که تا دم بهشت خدا می بردش.  آرامش تمام وجودشو میگیره

چه خوبه که هنوز زنده ایم تا بتونیم قدمهای بیشتری برای رضایت خدا برداریم

چه خوبه که خدا هنوز فرصت داده بهمون. یعنی هنوز بهمون امیدواره!

توی فراز و نشیب زندگی، گاهی انگار سوار ترن هوایی شهر بازی شدی. با همون هیجان و دلهره ! با همون تردید ...

گاهی فکر می کنی همین جا آخرشه و دیگه تموم شد اما با یه حرکت ناگهانی دیگه، می فهمی که نه! هنوز هم ادامه داره!

من هم این چند ماه، گویا سوار ترن هوایی بودم. اما نه اینکه درجا زده باشم! سوار یه ترن هوایی شدم که به سسسسسرعت زندگی منو دچار تحول کرد! خیلی چیزها داشت فرو میریخت! خیلی ترس ها غلبه کرد! خیلی فراز ها و فرودها زیاد بود! و حالا به یک ثبات نسبی رسیده.

موقعیتی پیش اومد تا خیلی از شعارهامو در عمل پیاده کنم.

مثلا:

دردهاتو دورت نچین که دیوار بشن؛ زیر پات بذار که پله بشن

یا

اگر در روبروت قفله، دنبال کلید باش! اگر قرار بود این در باز نشه، جاش دیوار می ذاشتن

یا

وقتی به بن بست می رسی، بالهاتو امتحان کن! راه آسمون همیشه بازه

یا

فکر می کنیم چون خیلی گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما چون به خدا نمی رسیم، خیلی گرفتاریم

یا

خدا هیچ کس رو بیشتر از توانش امتحان نمی کنه! حتما توان این امتحان رو داشتی

و ...

قوی تر شدم. ضربه خوردم ؛ زیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد! عوض شدم؛ بهتر و بدترش رو خدا عالمه. یه چیزای ارزشمندی رو از دست دادم اما یه چیزای ارزشمندی به دست آوردم. الان خوبه؛ الحمدلله به یه آرامش نسبی رسیدم.

ببخشید که نبودم. ببخشید که نتونستم وظیفه ام رو در قبال شما انجام بدم. ببخشید اگر کوتاهی کردم. اما همیشه به فکر اینجا و دوستان خوبم بودم. دوستان حقیقی ه فضای مجازیمو زیاد دعا می کنم. شما هم منو دعا کنید

ان شالله که بازم بتونم بنویسم. خوب! زیاد! مفید!

محتاجم به دعا؛ خیلی زیاد

 


نوشته شده در یکشنبه 94/9/15ساعت 7:0 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak