سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

«من» و «او» نشسته بودیم و به مناسبت ایام شهادت مادر، آوای انتظاری انتخاب می کردیم.

دخترمان، صدای گریه مان را که شنید، آمد؛ چراغ اتاق را خاموش کرد و نشست توی بغل «او».

بعد از نماز مغرب گفت: نماز عشا رو که خوندیـــــــــــــــــــــــــــــــــــم، بریم روضه بازی!!!

منم وسایل چاییمو میارم بهتون چایی می دم. 

لبخند زدم؛ گفت: خوب من که نمی تونم چایی راستکی بهتون بدم. اینطوری باید چایی بدم دیگه.

چقدر زیباست که هر کس به تناسب دنیای خودش، با مادر*، دنیایی دارد.

---------------

پ ن: مگر فقط فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مادر سادات است؟ مادر صدایشان نکنم، دق می کنم.


نوشته شده در سه شنبه 92/1/20ساعت 7:52 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak