سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

در این هوای گرم قم، «او» که از بیرون می آید، خیس عرق است.

یک لیوان آب خنک دسنش دادم تا گرمای درونی اش کمی تخفیف یابد.

هنوز آبش را نخورده بود که محدثه گفت: بابا! مامان! میایید خونه من مهمونی؟

«او» رفت لباسش را تعویض کند و من هم رفتم اتاق دخترمان مهمانی

اتاق که نه! با کمدها و تختش فضای مجزایی ایجاد کرده ایم که شبیه اتاق شده. نشسته بودم و دخترم با استکان ها و بشقابهای کوچک ازمان پذیرایی می کرد

«او» هم آمد پیشمان.

نشستیم به گپ زدن که گفت: بیرون در ستاد، داشتم تراکت ها را پخش می کردم، یکی آمد گفت: حاج آقا! شأن شما اجلّ از این کارهاست! با لباس پیامبر توی خیابان تراکت انتخاباتی پخش می کنید؟

اینبار من که تازه از محضر بزرگی آمده بودم گفتم: اتفاقا امروز وقتی حضرت علامه صحبت می کردند، همه اش می گفتم خوش بحال «او»

- چی می گفتند راستی؟

- گفتند الا و فی ایام عمرکم نفحات. گفتند یکی از این نفحات شب قدر است که اگر در آن کار خیری بکنی، تو را به قدر 80 سال پیش می برد و اگر هم گناه بکنی، به قدر گناه 80 سال عقاب می بینی.

گفتند با آشنایی! که با علوم اسلامی دارم عرض می کنم که این ایام انتخابات هم از همان نفحات الهی است. شبیه شب قدر است. اگر در آن درست عمل بکنی، با رأیت موجب اعتلای ارزشهای الهی بشوی، جبهه خدا را تقویت بکنی، ثواب عجیبی خواهی برد و اگر خدای نکرده کم کاری بکنی، حسرت اخروی اش، از بسیاری از گناهان بیشتر است

لبخندی برچهره هر دویمان نشست. به عرق های پیشانی اش نگاهی انداختم و در دل گفتم:

امیدوارم صورت خیس عرق امروزت، روز حشر، غرق نور و سپیدی باشد مجاهد راه خدا که هرجا احساس تکلیف کنی، بی مهابا می شنابی. برایت شأن و شئون اهمیتی ندارد وقتی می بینی که شأن خدا در حال تعدی است

-----------------------------------------------------------------

پ ن 1: حیفم می آید از کلام حضرت علامه بی نصیب بمانیم. بگذارید چند فراز دیگر کلام ایشان را بگویم. سعی می کنم دقیقا از کلمات ایشان استفاده کنم.

گفتند ببینید با رأیتان چه چیزی را تقویت می کنید؟ (جبهه) خدا را یا هرچه غیر از او را؟

- گفتند وقتی امام می گوید هرچه فریاد دارید برسر آمریکا بزنید، نمی توانست بگوید بر سر ابرقدرتها بزنید؟ چرا گفت آمریکا؟ حالا ما با این آمریکا آشتی کنیم چون دیپلمات خوبی هستیم؟ آقا یک حرفی زدند که خیلی پیامها توی خودش داشت. گفتند«من دیپلمات نیستم! من انقلابی هستم» حالا ما به دیپلمات خوبی بودن افتخار کنیم، این ولایتی بودن است؟ هی دم بزنیم که دیلماسی ما خوب است؟

چطور وقتی امام خمینی اینطور جدی است در مبارزه با آمریکا، ما بگوییم کدخدای جهان است و با کدخدا ببندیم؟ بعد هم ادعای خط امام داشته باشیم؟

- گفتند وقتی اصالت را به شکم( ارزشهای مادی) بدهیم، برای شکم رأی بدهیم، یعنی هرچه امام به دست آورده را به باد دادیم!

- گفتند امروز منحنی ارزشهای اسلامی در حال سقوط است. کسی را می خواهیم که ارزشهای اسلامی را رشد دهد

- گفتند با عقاید تکنو کراتی نمی شود ارزشهای اسلامی را رشد داد

- گفتند امام می فرمود« اینها از اسلام سیلی خورده اند» امروز هم اینها از اسلام می ترسند. از آنی می ترسند که اسلام را پیاده کند. کدام اسلام؟ اسلام نماز و روزه؟ خوب این که زمان شاه هم بود! زمان شاه هم روضه هم می گرفتند. صدایش از کاخ هم می آمد. شاه امام جمعه هم نصب می کرد اما چرا امام گفت« من نگران اسلامم»؟ اینها از همان اسلام می ترسند! همان اسلامی که امام خمینی با آن، قیام کرد!

- گفتند ببینید دشمن از چه کسی می ترسد؟ از آمدن چه کسی نگران است؟ 

در آخر هم گفتند از استغاثه به ولی عصر کوتاهی نکنید. این نماز امام زمان(صد ایاک نعبد و ایاک نستعین) را در این فرصت مانده تا انتخابات، حتما بخوانید

پ ن2: چقدر خداوند این استاد را متواضع کرده! عمری را پای دین خدا گذاشته! رهبر جامعه اینقدر از بصیرت او و علم و دینداری اش تجلیل کرده، اما هنوز می گوید: با آشنایی که با علوم اسلامی دارم! 

پ ن3: حتما فهمیده اید منظورم از حضرت علامه کیست اما برای وضوح بیشتر می گویم: آیت الله مصباح یزدی


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/22ساعت 8:38 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak