سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

این تبلیغهای بالا بالا و ... که می خوان بچه ها رو قبل از مدرسه باسواد کنن، نمی دونم چرا روان من رو پریش می کنه! احساس می کنم توی یه مسابقه افتادیم که معلوم نیست می خواهیم کجا بریم!!!!!

من بخاطر تجربه بدی که در مورد برادرم دارم، به شدت روی آموزش محدثه خانم قبل از مدرسه، مقاومت کردم! حتی پیش دبستانی گشتم یه دبستان پیدا کردم که روالش آموزش الفبا توی پیش دبستانی نبود!

بچه ام مشتاق بود، خودش پیگیری می کرد اما من نمی خواستم آموزش اجباری ببینه!

برای مهر داره روز شماری می کنه! روز شماری به معنای دقیق کلمه

اون روز بهم می گه: کی مدرسه ها باز می شه؟ کی میرم مدرسه؟

- چند هقته دیگه مامان

- من خسته شدم از بازی کردن! خسته شدم از بیسوادی! می خوام بتونم بنویسم!

من این شوق و انگیزه اش رو دوست دارم! نمی دونم کارم چقدر درست بوده! نتیجه کار من هم سالها بعد خودشو نشون میده!

مثل نتیجه ی بد آموزش دیدن برادرم که خودشو بعدا نشون داد! اینطور که اون هیچ کششی به مدرسه نداشت چون فکر می کرد همه چیز بلده و دیگه تو کلاس، گوش نکرد!

داداشم مهارت گوش کردن رو فرا نگرفت و هنوز که هنوزه ما باهاش درگیریم


نوشته شده در پنج شنبه 93/7/3ساعت 10:0 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak