سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

داشتیم با دوستم که دخترش هم دوست محدثه است، از تولد یکی دیگه از دوستاشون برمیگشتیم( چه دوست بازاری شد!!)

فردا قراره برن اردو! مکان اردو یکی از پارکهای داخلی شهره!

محدثه خانم و زهرا ، داشتن با هم اینطوری حرف می زدن

زهرا: خانم داشت حرف می زد، حواست بود یا یکم حواست نبود!

محدثه: بگو! شاید یکم حواسم نبوده!

ز: خانم گفت اصفهان پارکهای خیلی قشنگی داره! شاید منظورش این بوده که میریم اصفهان

م: وای خدای من!!!! واقعا!

ز: آره! تازه گفت شیرازم پارکهاش خیلی قشنگه! پس ممکنه شیرازم ببرنمون!

م: آخ جووووووووووووووووووووووووون خداکنه بریم!

ز: محدثه نماز امام زمان خیلی حاجت می ده! امشب یه نماز بخون ایشالا بریم اصفهان!یادت نره ها!

م: باشه حتمااااااااااااااااااااااااااا

من نمی دونم بخندم!

جلو شاخام رو بگیرم در نیاد!

نگران باشم که اینها به نماز امام زمان بی اعتماد نشن!

شما جای من بودید، چکار می کردید؟


نوشته شده در شنبه 93/7/5ساعت 10:0 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak