سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

یکی از بهترین دوستام می گفت:

یه روز که مامانم گفتم: فردا روزی که ازدواج کنم، با خواهر شوهرام عین خواهر رفتار می کنم. منکه خواهر ندارم. خواهر شوهرام، خواهرم!

مامان لبخندی زد و گفت: یه رابطه، دوطرف داره! اونها هم باید بخوان

با خودم گفتم نخیر! همه چیز بستگی به رفتار من داره! 

این حرف و کل کل توی ذهنم بود تا موقع عمل فرا رسید! حالا وقتش بود که به خودم ثابت کنم. 

اما خیلی فاصله بود! خواهر شوهرهای من، 20 و اندی سال با هم بودن و حساسیت های هم رو می دونستن اما من، تازه چند ده روز بود که با حساسیتهاشون داشتم آشنا می شدم.

این اتفاق، برای ارتباطم با کل خانواده ی همسر، پیش اومد.

اونها انسانهای بسیااااااااااااااااااار خوبی هستند و من حقیقتا دوستشون دارم. اما حساسیتها، مرزها، علایق و گاهی اولویتهای زندگیمون طبیعتا متفاوت بود.

کم کم فهمیدم همونقدر که من از رفتار اونها ناراحت می شم، اونها هم از رفتار من ناراحت می شن.

من تمام تلاشمو برای خوب بودن می کردم اما اصلا نمی تونستم مثل خواهر شوهر هام برای مادر شوهرم مفید باشم یا خوشحالشون کنم و ...

یه بار یکی از اقوام شوهرم بهم خیلی دوستانه گفت: تو هرچقدر هم خوب باشی، هیچ وقت نمی تونی قدر خواهر شوهرت عزیز باشی.

این حرف، هنوز توی گوشم زنگ می زنه!

کم کم یه چیز فهمیدم. یه عروس خوب باشم نه یه دختر بد! دیگه توقع نداشتم خواهر شوهر هام مثل خواهر باهام رفتار کنند. دیگه توقع نداشتم مادر شوهرم همونطور که با خواهر شوهرم رفتار می کنه، با من رفتار کنه!

همیشه به خودم یادآوری می کنم که من، عروسم

البته اصلا معناش این نیست که در وظایفم اهمال می کنم. نه! هر کاری که فکر می کنم باید انجام بدم، انجام می دم! به قدر کافی، تفاوت فرهنگ ها، شکاف انداخته! دیگه من با خودخواهی ها و بچه بازیهام، بدترش نکنم.

اما دیگه محبتهای مسخره نمی کنم. مثلا وقتی می خواستم برای خودم روسری بخرم، برای خواهر شوهرهام و مادر شوهرم هم لنگه اش رو می خریدم همینطور گل سر، بلوز خونگی و ...

من هم با نظریات دوستم موافقم. هر کاری از دستم بربیاد براشون با جون و دل انجام می دم اما خودم رو به آب و آتیش نمی زنم که خوانواده ی شوهرم رو راضی نگه دارم.

خدا می گه: تو رابطه ی خودت رو با من درست کن، من رابطه ی تو با مردم رو درست می کنم.

اگر من برای رضایت مادر شوهرم کاری رو انجام بدم، اگر اون راضی نشه، اجر من ضایع شده اما اگر برای خدا انجام بدم، هم تمام تلاشمو برای خوب انجام دادن اون کار خواهم کرد، هم خدا دل مادر شوهرم رو نرم می کنه و هم حتی اگر اون راضی نشه، خودش اجرمو می ده

----------------------------------

خیلی مطلب ها تو ذهنمه که بنویسم. واقعا زمان بهم اجازه نمی ده. دعا کنید خدا به وقتم برکت بده

 


نوشته شده در چهارشنبه 94/3/6ساعت 7:0 صبح توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak