کتاب را دستم گرفته ام و دارم بلند کتاب می خوانم برای هر دویمان به سقف نگاه می کند و گاهی گفته های کتاب را تایید می کند و گاهی توضیح کوتاهی می دهد دخترمان نشسته و هی دارد نگاهمان می کند او هم سریع می رود سر کتابخانه ی شخصی!!! اش و یک کتاب می آورد بیرون و شروع می کند به خواندن هر دویمان سعی می کنیم توجهی نکنیم اما زیر زیرکی می خندیم. یادم به گفته ی امام خامنه ای عزیز می افتد به این مضمون که: قدیمیها رسم خوبی داشتند که یک نفر برای دیگران کتاب می خواند...
نوشته شده در شنبه 91/7/1ساعت
1:2 عصر توسط بانو نظرات ( ) |
Design By : Pichak |