سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

یک روز نشسته بودم و قرآن می خواندم. به مثلهای قرآن برای بهترین و بدترین بندگان خدا رسیدم. جای تأمل بسیاری دارد که چرا خدا هم بهترین و هم بدترین بنده ها را از زنان مثال می زند.

داشتم به این فکر می کردم که زن نوح(ع) و زن لوط(ع)، چطور شد که در جوار بهترین بنده های خدا بودند اما بهشان ایمان نیاوردند و شدند بدترین بنده های خدا! خیلی حرف سنگینی است! همجواری ولی خدا و بدترین شدن! شاید در مخیله ما نگنجد!

خیلی از دخترهای ما فکر می کنند اگر همسر خوبی داشته باشند، حتما بهشتی خواهند شد اما همیشه همسر خوب بهشتی ات نمی کند، گاهی بهشتی می شوی حتی اگر همسرت فرعون باشد.

نگاه کردم دیدم ما زنها(شاید مردها هم اینگونه باشند) در نزدیکی چیزی که قرار می گیریم، خوبیهایش را نمی بینیم. هی عیبهایش را می بینیم. عیبهایش را هم بزرگ می بینیم. شاید بزرگتر از چیزی که هست. کمی که فاصله بگیری و قد و بالایش را ببینی، خوبیها و عیبهایش را با هم، شاید متوجه بشوی که در کنار یکی از اولیای خدا قرار داری

یا در کنار کسی که خیلی برای خدا عزیز است. 

راستش از آن روز میترسم که با «او»یم بد تا کنم و بشوم بدترین بنده خدا!

شوهرم معصوم نیست و من نیز نیستم اما یقین دارم عنایتی متوجه حالش بوده که لباس پیامبر را به قامتش پوشانده اند و می بینم که این لباس را به تنش می پسندند.

گاهی بد می شوم. می شوم یک شیطان غر غرو! آنقدر به جانش غر می زنم که ...

دو دقیقه بعد خودم پشیمان می شوم که اگر با اینجال بمیرم، خدا من را نخواهد بخشید. 

آنقدر منتش را می کشم تا من را ببخشد! 

مهم نیست «او» ولی خدا هست یا نه، مهم این است که «من» بدترین بنده خدا نباشم!

---------------------------

بعد نوشت: گاهی فکر می کنم اگر کنار زن نوح می نشستی، پشت سر شوهرش چه حرفهایی می زد!!! شاید اینقدر از او بد می گفت که آدم حس می کرد، بیچاره چه صبری دارد با همچین مردی زندگی می کند! خیلی از ما زنها کنار هم که مینشینیم، از این حرفها زیاد می زنیم! 


نوشته شده در یکشنبه 91/9/12ساعت 1:34 عصر توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak