سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

دیروز داشتیم مناظره ها را نگاه می کردیم. تقریبا آخرای مناظره بود که گریه م گرفت

به نظرم خیلی دردناک بود که کسی بخاطر جلب آرا به سمت خودش، اقتدار نظام رو نشانه بگیره

گریه می کردم و فقط صلوات می فرستادم تا ظلم بیشتری به نظام اسلامی نشود

«او» حواسش به من بود. یک لیوان آب برایم آورد و گفت: آرام باش عزیزم. بگذار اینها خودشان را نشان بدهند. حتما جلوی ظلم بزرگتری به نظام را خدا دارد از این طریق می گیرد

من همه اش نگران نگاه های دشمنانمان به مناظره بودم. به حرفهایی که رد و بدل می شود. به فردایی که باید تیم مذاکره کننده ما باز هم برود و مقابل این روباه صفت ها بنشیند و آنوقت از کدام اقتدار حرف بزند؟ از موضعی که خیلی از دیپلمات های برجسته ما قبولش ندارند؟

به نظرم روند مذاکره ها با اشکال روبرو می شود مگر خدا بخواهد و غیر از این رقم بزند

«او» دکمه صلوات شمار انگشتی اش را زد و گفت: فقط دعا کن که خدا حب دنیا را از دل ما بگیرد که معصوم بسیار زیبا گفته اند : حب الدنیا رأس کل خطیئه

------------------------------

دیروز نگران شدم. منی که نباید نگران باشم وقتی ولی می گوید: «خدا دلهای مردم را هدایت می کند!» دیگر من چه جای غم دارم؟ چه جای نگرانی دارم. دعا کنید خدا اصلاحم کند


نوشته شده در شنبه 92/3/18ساعت 8:21 عصر توسط بانو نظرات ( ) |


Design By : Pichak