سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

شوهرش خیلی باسواده. حتی خوراک فکری بعضی از خطبای بزرگ در بعضی ابعاد رو یراشون تهیه می کنه. وقتی فهمیدم، شاخم در اومد! آخه خودش کمترین اطلاعات رو در همون ابعاد داره.

بهش گفتم: چرا به آقاتون نمی گی برات حرف بزنه؟

- بهش می گم. می گه تو بچه هات رو بزرگ کنی بسه.

خیلی فکر می کنم. چرا یه مرد خوب، نباید در جهت رشد همسرش تلاش کنه؟

به زندگی دوستم نگاه می کنم.

یک زن زیبا. با سه بچه ی قد و نیم قد. حافظ قرآن، بسیااااااار خوش اخلاق و صبور؛ اما بی برنامه.

بهم گفت: یه برنامه بذار هفته ای یه بار بریم بیرون با بچه ها. من دارم دق می کنم

گفتم بیرون هم میریم اما تو باید گاهی خودتو از فضای خونه خارج کنی نه خونه!

- یعنی چی؟

- تو دوست داری از خونه بیایی بیرون تا توی اجتماع باشی. خوب توی اجتماع باش! از همون خونه.

هفته ای 100 صفحه کتاب بخون. روزانه روزنامه بخون. هفته ای یه کار هنری کن که بازتاب خودت رو ببینی. بعد ببین چقدر حس بهتری داری. وقتی آدم حس کنه فقط توی بچه داری افتاده و کارهاش شده یه کار روتین که اصلا مال خودش نیست، احساس خستگی بهش می ده و تمام ایدیولوژی هاش رو نمی تونه توی اون لحظه ی خستگی پیش چشمش بیره و ممکنه این احساس خستگی، باعث از بین بردن اجر بشه.

خودتو رشد بده. بذار شوهرت از حرف زدن با تو، احساس پیشرفت کنه. مطمئن باش شوهرت وقتی ببینه تو در حال تکاپویی، خودش میاد باهات حرف می زنه

چند روز بعد دیدمش

روزنامه رو شروع کرده بود و کار هنری رو

شوهرش هم شروع کرده کمی باهاش حرف زده.

حالا من هم یک منبع جدید دارم برای کسب مطالب ناب


نوشته شده در شنبه 94/3/2ساعت 8:54 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

یک راهکار ساده برای احساس قرابت بچه ها با قرآن و ادعیه. معنای دعا و قرآن رو براشون بگید نه عربیش رو

اونوقت دیگه حدیث کساء، یه داستان ه قشنگه! دعای کمیل، یه راز و نیاز جذاب! آیات قرآن، پیغام خدا!

دیگه حوصله شون سر نمی ره از دعا و قرآن خوندن مادر و پدر.

اونوقت وقتی وسط دعای کمیل، دستای کوچولوشو میاره بالا و آمین می گه، با اینکه به ظاهر هیچی از دعا نفهمیدید، اما لذتی می برید، وصف ناشدنی.

خدایا! بچه های ما رو از بهترین یاران امام عصر در دوران غیبت و ظهور، قرار بده

-------------------------------------------

خیلیا بهم می گن که براشون دعا کنم همسر طلبه بشن. اما من براشون دعا نمی کنم

من دعا می کنم با کسی ازدواج کنن که در دنیا و آخرت ، خوشبخت بشن. صرف ازدواج با طلبه، سعادت نیست!

1. ممکنه ظرفیت تحمل سختیها در ما نباشه و هم خودمون رو عقب بکشیم هم اون بنده ی خدا رو

2. ممکنه خیلی از غیر طلبه ها، از بعضی طلبه ها، دین مدار تر باشن. مثل احمدی روشن ها!

هر کس اومد خواستگاری، شما شغلش و تحصیلاتش رو بذارید کنار! انسانیتش رو نمره بدید! اخلاق و ایمانش رو نمره بدید! مسئولیت پذیری و غیرتش رو نمره بدید. بعد به شغل و تحصیلاتش توجه کنید و در موقعیت مقایسه بذارید.


نوشته شده در پنج شنبه 94/2/31ساعت 4:0 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

بعضی وقتها، همون موقع ها که حس می کنی قفل کردی، همون موقع ها که به بن بست فکری رسیدی و راهی جلوی روت نمی بینی، باید یه جایی داشته باشی تا بری دو کلمه حرف بزنی و چهار کلمه یاد بگیری؛ دوباره بال پروازت روبراه بشه و برگردی بن بستها رو با یه پرش قشنگ، دور بزنی

خدا به من، وسط یه دنیاااااااااااااااااااااا غربت، دوستان خیلی خیلی خوبی عنایت کرده.

بهش از دردای روحی می گم، می گه: بین نماز مغرب و عشا، 7 تا حمد شفا بخون. اینام بیماریه خب

یادم میاره که نصف شبامو قدر بدونم. اهل سحر باشم.

یادم میاره که اگر کارهاتو هیچ کس نمی بینه،خدا بیناست، بیداره، آگاهه و حواسش به همه بنده هاش هست

یادم میاره که ما فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما حقیقت آن است که چون به خدا نمیرسیم، گرفتاریم

خدایا دوستانم رو به خودت می سپارم. خودت بهترین ها رو که برای بهترین بندگانت رقم می زنی، براشون رقم بزن

---------------------------------------

بی معرفت نیستم به خدا. برای همه دوستان مجازی و حقیقیم مرتب دعا می کنم.

خیلیا برام کامنت گذاشتن. خیلیا خواننده خاموشن. خیلیا بودن و دیگه نیستن. خیلیا تازه به جمع خواننده ها پیوستن. همه و همه رو دعا می کنم.

نه مجال اسم بردن هست نه شاید حافظه درست و حسابی اما خدای عزیزم بهتر از هرکس، از دوستانم خبر داره و من همه دوستان عزیز و خوبم، این هدیه های ارزشمند پروردگار، رو به خودش سپردم. موفق باشید دوستان خوبم. در دنیا و آخرت


نوشته شده در پنج شنبه 94/2/31ساعت 4:0 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

گفت: خوش به حالت. با حاج آقا هیچ اختلافی ندارید...

خندیدم. راست می گفت. من و "او" با هم متفاوت نیستیم؛ متضادیم!

طبیعت بدنمان! علایقمان! سلایقمان! همه چیز درست نقطه مقابل هم است.

تنها و تنها نقطه ی مشترک، اعتقاداتمان است؛ و آنقدر این اعتقادات برایمان اولویت دارند که بتوانیم در کنار هم بخاطر شان، زندگی کنیم

قطعا اگر قبل از ازدواجم از اینهمه تضاد با اطلاع بودم، چنین انتخابی نمی کردم اما معتقدم که خدا نخواسته متوجه اینهمه اختلاف شوم تا این ازدواج صورت بگیرد و حتما مسیر کمال من، در این است و همینطور کمال " او".

اما آنقدر اعتقاداتش را دوست دارم و در کنار قلبی با اینهمه پاکی، احساس آرامش می کنم که نمی توانم به روزی بدون او، فکر کنم.

این زندگی را با تمام تضادش دوست دارم و می دانم اگر زهرایی عمل کنم، قطعا راه بهشت از همین خانه ی کوچک چهارنفره خواهد گذشت

برای همین، مدتهاست که شماره خانه را با یک عنوان خاص، در گوشی ثبت کرده ام

" خانواده ی بهشتی من"


نوشته شده در پنج شنبه 94/2/31ساعت 4:0 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

تا اذان می گفتن، آب دستش بود می ذاشت زمین می رفت برای نماز

سه تا بچه داره. یکی همسن محدثه خانم، یکی همسن فاطمه خانم یکی هم بین فاطمه خانم و محدثه خانم ما!

از من سرش شلوغتره اما نمازش به هیچ عنوان تاخیر نمی افته. مهمان داشته باشه هم اجازه می گیره می ره نمازشو بخونه.

بهش گفتم: چطور شد اینقدر روی نماز اول وقتت حساس شدی؟

گفت: شنیده بودم کاری که موقع نماز اول وقت انجام بشه، بی برکت می شه. یه بار داشتم نخود فرنگی پاک می کردم، چند تا دونه اش مونده بود. گفتم اینها رو هم پاک کنم بعد برم نماز! مگر چقدر طول می کشه. توی ذهنم گفتم: یعنی چی که کار موقع نماز اول وقت، بی برکت می شه؟

پاک کردم و ریختم تو ظرف، آب ریختم روش گذاشتم رو اجاق! بگو 5 دقیقه از اذان گذشته بود! رفتم نماز و وقتی برگشتم دیدم سووووووووووووووووووووووووووووووووووووخته نه اینجور! گفتم: خدایا فهمیدم چطوری کارها بی برکت می شه!

از اون به بعد، هر طور شده نمازم رو اول وقت می خونم.

راستش اینو که بهم گفت، حس کردم در واقع من موقع نماز، هر کاری بکنم، خراب می شه! پس چه کاریه؟

آخه بعضب وقتها این شیطون ملعون، خیلی آدم رو وسوسه می کنه واسه تکمیل کارهای نصفه کاره! یا سختی وضو گرفتن - وقتی احیانا وضو نداری و تو خیابون هستی- رو خیلی بزرگ میکنه. ولی از اون موقع با دقت بیشتری روی نماز تاکید می کنم. خدا کمکمون کنه


نوشته شده در چهارشنبه 94/2/30ساعت 12:0 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak