سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی همسر یک طلبه

حاجی دوست دارند وقتی برای خرید می خوان برن اطراف خونه، بچه ها رو هم با خودشون ببرن

محدثه هم که عشق با بابا بودن

ولی اینبار که برگشتند، انگار اتفاقی افتاده بود و هر دو پکر بودند

داشتم شام رو آماده می کردن که برگشتند

- چی شده مامان؟

- تقصیر من بود. بابا رو ناراحت کردم.

و شروع کرد با آب و تاب تعریف کردن. از دست خودش ناراحت بود.

- عذر خواهی هم کردی

- نه!

نمی دونم غرور بود، شرم و حیا بود، چی بود که باعث شده بود محدثه با اینکه از من به سرعت عذر خواهی می کنه، از باباش عذر نخواد. ولی به هر حال، این اتفاق نیافتاده بود

فرستادمش پی نخود سیاه و اومدم با باباش حرف زدم که محدثه به شدت ناراحته و می خواد عذر خواهی کنه. هواشو داشته باشید

سفره رو با کمک دخترم پهن کردیم و فینگیل هم اون وسط داشت واسه خودش تمرین ایستادن می کرد

غذا رو که آروردیم، به محدثه اشاره کردم که اول باباشو از خودش راضی کنه بعد

باباش اشاره کردن که بذار غذاشو بخوره، دیر نمی شه

ولی اینبار گوش نکردم به حرفشون! ببخشیندا!!!

کل عذر خواهی کردن و در آغوش کشیدن پدر و دختر، نیم دقیقه هم نشد ولی دوست نداشتم یه لقمه تو دهن محدثه بره وقتی باباش ازش ناراضی اند

بعد از غذا که باز محدثه رفته بود پی نخود سیاه، از باباش بابت گوش نکردن به حرفشون عذر خواهی کردم و گفتم:

- رفتار محدثه با شما، فقط رفتارش با شما نیست! پی ریزی رفتارش با ولایت هست!

دوست نداشتم یه لقمه بی ولایت، از گلوش پایین بره

-------------------------------

پ ن1: اویمان هم تصدیق فرمودند استدلالمان را

پ ن2: بعضی حرفها تو گوش آدم همیشه زنگ می زنه. این حرف که رفتار با پدر، پی ریزی رفتار با ولی هست، حرف آقای پناهیانه که من اصلا نمی تونم فراموشش کنم شکر خدا

پ ن3: عذر خواهی می کنم از همه بزرگوارانی که پست های اخیر، براشون ایجاد سؤال و شبهه و قس علی هذا کرد، من سعی کردم خوانندگان عزیز رو در بعضی از چیزهایی که یاد گرفتم، و زندگی من رو متحول کرد، شریک کنم اما ظاهرا هرچیزی که از سطح عامه بالاتر باشه، باعث حرف و حدیث و بحث و گاها تهمت هست

واقعیت اینه که من فرصت ندارم به فراخور پست ها، ولایت تکوینی ، ربوبیت تشریعی ، جبر و اختیار و ... رو توضیح بدم. و وقتی بحثی مطرح می شه و برای کسی شبهه ایجاد می شه، باید براش توضیح داد.

پس حالا که من وقت توضیح این چیزها رو ندارم، از این به بعد اینقدر عام می نویسم که کسی براش سؤال پیش نیاد! ان شالله

 

 


نوشته شده در یکشنبه 92/12/25ساعت 7:4 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

امروز محدثه تو جمع دوستاش، پفک خورده بود! اینو از گرد نارنجی گوشه ی لبش فهمیدم!

گفتم: الهی بمیرم برات! الهی بمیرم مادر!

- خدا نکنه مامان! برای چی؟

- الهی بمیرم برات مادر! چه به سرت اومده؟

- خدا نکنه! مامان چی شده؟

- سم خوردی مامان! خدا لعنت کنه دشمنا رو که سم رو اینطوری خوشمزه اش کردن که تو بخوری و نفهمی سم خوردی!

رفت تو فکر! چند دقیقه بعد گفت: کاش نخورده بودم مامان!

----

شاید به نظر بعضیا کارم افراط بوده؛ چون خوردن پفک یه امر عادی شده در زمان حاضر

بگذریم که اگر بدونیم توی پفک، از پنیر فاسد کپک زده استفاده می شه، همون طور که اون پنیر رو توی دهن نمی کنیم، از این هم پرهیز خواهیم کرد!

اما به چند دلیل لازم بود این عکس العمل

1. من بهش گفته بودم نخور! نباید یاد بگیره که کار بد رو فقط جلوی مامان و بابا باید ترک کنه!

2. یه تجربه ملوس برای ترک صفات غلط بود

آقای پناهیان می گفتن: همونطور که بچه تون اگر بدون تغذیه یا صبحانه بره مدرسه، واکنش نشون میدید، موقعی که نماز صبحش قضا شد هم واکنش نشون بدبد، اگر بچه تارک الصلوة شد!!!!!!

مثلا اگر بدون صبحانه بره مدرسه، وقتی بیاد ازش می پرسیم: خوبی مامان! امروز اذیت نشدی؟ آخه بدون صبحانه رفته بودی، خیلی نگرانت بودم

روزی که بدون نماز صبح میره مدرسه هم بگو: خوبی مامان! امروز اذیت نشدی؟ آخه امروز بدون نماز صبح رفته بودی، نگرانت بودم که الان شیطان چه به سر بچه ام داره میاره! خیلی غصه خوردم مامان!اینقدر دعا کردم برات!

البته همه اینها لازمه ی وجود یه محبت عمیق بین والدین و فرزندانه!

---------------

پ ن 1: برای ایجاد یک رابطه عاظفی خوب بین والدین و فرزندان، کتاب من دیگر ما رو پیشنهاد جدی می کنم


 


نوشته شده در پنج شنبه 92/12/22ساعت 8:39 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

گاهی از دست هم عصبانی میشیم

گاهی اشتباه می کنم

گاهی بد اخلاق و بد خلق می شم

بعد میرم سرمو می ذارم کف پاشو می گم: آقای من ببخشید! باز هم خطا کردم! حلالم کن

گاهی وقتا  از دستش عصبانی میشم

گاهی وقتا کفری می شم

گاهی عمق تفاوتهامون اینقدر خودنمایی می کنه که احساس شکست می کنم

اما وقتی دل پاک و راه قشنگش رو میبینم، خدا رو بابت این وصلت، شاکرم

اما وقتی مرام ولایی اش رو میبینم، احساس خوشبختی، همه وجودمو میگیره

مهم نیست که هزار و یک کتاب  روانشناسی بگن ازدواج صاحب این خلق و خو، با اون خلق و خو، اشتباه بوده!

خدایا ممنونم که نذاشتی بفهمم دارم اشتباه علمی مرتکب می شم

------------------------------------------------

پ ن 1: دکتر حبشی حرف قشنگی می زنن! می گن مردها چون خدا ذاتا تامین کننده آفریده شون، سریع الرضا هستند. عموما تا بگی ببخشید، می بخشندت! برعکس زنها که عموما هی از اولین اشتباه رو یادت میارن تا ...

پ ن2: اصلا معنی حرفم این نسیت که آدمهایی که می خوان ازدواج کنن، با کسی ازدواج کنن که اشتباهه! ولی وقتی ازدواج صورت گرفت، شاید این ازدواج، این زندگی، امتحان و همون کوره ایه که قراره من توش آب دیده بشم! بشخصه می بینم بانوی سال 83، بانوی سال 92 نیست! خیلی خیلی تفاوت کرده! خیلی عاقلتر شده!

حالا اگر بابا بود می گفت: «تر» ش را خوب اومدی! هنوز هم عاقل نشدی!

پ ن3: حدیث داریم که معصوم می فرمایند: دخترتون رو به مرد مؤمن شوهر بدید چون حتی اگر اتفاقی پیش بیاد، از خدا می ترسه و اذیتش نمی کنه!

ای جانم به قربان حضرات معصومین

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/12/22ساعت 5:19 عصر توسط بانو نظرات ( ) |

چند وقت پیش یه داستان جذاب برام خوند

حضرت داوود ع از قبرستانی می گذشت. پیرزنی بر سر قبری ضجه می زد

متوجه حضور پیامبر خدا که شد، گفت: می بینید پسرم در این جوانی از دنیا رفت؟

- پسرت چند سالش بود؟

- تنها 350 سال!

حضرت داوود گفت: نگران نباش! در آخر الزمان قومی می آیند که کمتر از 100 سال زندگی می کنند.

پیرزن متعجب گفت: آنها کجا زندگی می کنند؟ فرصت خانه ساختن ندارند!

- چرا! خانه می سازند و بر سر آن، با هم رقابت و نزاع می کنند!

پیرزن گفت: اگر من جای آنها بودم، همه 100 سال را به سجده می گذراندم!

دهنم باز مونده بود از تعجب!

گفت: چی شد! تو هم مثل من شدی؟

- یعنی خدا بدن ما رو طوری آفریده که راحت بتونه از پس 500 سال زندگی بربیاد! دارم فکر می کنم ما با این بدن چه می کنیم که 100 سال هم عمر نمی کنه؟

گفت: خیلی چیزا که به ما می گن ضرر داره و ما فکر می کنیم : خب من خوردم! چیزیم هم نشد؛ فقط قطعات این ساخت شگفت انگیز الهی رو زودتر از موعد، مستهلک میکنه

----------------------------

دلم بیشتر از اینجا می سوزه که ما بوعلی سینا رو داریم که دنیای طب، هنوز داره ازش استفاده می کنه اما روش او رو دور ریختیم و متجدد شدیم مثلا!

هر چیز جدیدی، جذاب هست اما الزما بهتر نیست!

به اسم تجدد، خیلی چیزها به خورد ما دادن که مثل سم مهلک می مونه. شاید از بدترینشون، بدتر!!!

وقتی نگاه می کنم و میبینم آمار نازایی در کشور ما، حدود 22% هست، یه وحشت عجیبی وجودم رومیگیره که واقعا چه اتفاقی داره توی مملکت ما می افته

بعد میبینم یکی از عوامل سرطانهای زنان، جلوگیری طولانی مدت از باروری هست

بعدمیبینم درصد سرطانهای زنان در کشور ما رو به گسترشه

بعد نگاه می کنم میبینم جمعیت شناسان میگن وقتی نرخ باروری کشوری به زیر 2 رسید، بعد از چند نسل اونها منقرض می شن!

بعد میبینم نرخ باروری ما بین 1.6 تا 1.7 هست

بعد یادم میاد سازمان ملل چند بار به وزیر بهداشت ایران به عنوان موفقترین کشور در کاهش نرخ باروری، جایزه داد.

بعد می بینم تنها کشوری که سیاستهای تحدید نسل رو اجرا نکرده، آمریکای شمالی هست!

توی آمریکا به زنی که 7 تا بچه به دنیا بیاره، لقب«قهرمان» داده میشه!

اگر به دنیا آوردن بچه بده، مانع پیشرفته، باعث خونه نشینی زنان میشه، حقوقشون ضایع می شه، چرا خودشون به حقوق زنهاشون اهمیت نمی دن؟ چرا دلشون برای زنهای خودشون نمی سوزه؟

اگر به دنیا آوردن بچه خوبه، اگر زنی که 7 تا بچه بیاره قهرمانه،چرا اینقدر هراسون شدن از صحبتهای آقا، مبنی بر تغییر سیاستهای خانواده ها و نظام مبنی بر افزایش جمعیت

نکته آخر: سازمان ملل یه شعار باحال داره:

"جمعیت؛ عامل ثروت و قدرت"

کاهش جمعیت فقط برای کشور ما خوبه! چون ما نباید قوی و ثروتمند بشیم

کشوری که 32% منابع طبیعی جهان رو در دست داره اما 1% جمعیت جهان!!!

-------------------------------------

پ ن1: متخصصین طب بوعلی، پفک رو عامل ابتلا به نازایی میدونن.

حالا باز نیایید به من خورده بگیرید که به فلان دلایل پزشکی و غیر پزشکی داری غلط میگی ها! من از خودم حرف نزدم. پزشکان متخصص طب بوعلی چنین نظری دارند!

از وقتی فهمیدم که چنین چیزی هست،به دخترم گفتم اگر دوست داری مامان بشی، پفک نخور!

پ ن2:اطلاعات من در مورد آمریکا از پزشک فوق تخصص زنانی هست که اونجا زندگی و کار کرده.

پ ن3: امروز هم روز ختم صلواته. ختم 14000 صلوات امروز رو به نیت شفای مریضها میگیریم. چون ختم قبلی هنوز تموم نشده! اما یه سری مریض هم هستند، که خیلی التماس دعا گفتن

دوستان عزیزی که تا حالا خدا بهشون بچه نداده، التماس دعا دارن

همین جا از همه دوستان می خوام برای شفای همه مریضها دعا کنید. مریضهایی که نام بردیم و دوستانی که بچه دار نمی شن!

ولی من چند توصیه می کنم بهشون

1. صبح بعد از نماز، دست روی قلب بذارید و 70 بار یا فتاح بگید

2. صبح و شب، 70 بار استغفار کنید

3. صلوات زیاد بفرستید و به نرجس خاتون هدیه کنید. الهی فدای نرجس خاتون بشم

4. نیت کنید و واقعا عزم راسخ کنید که بخاطر اسلام بچه دار بشید نه بخاطر دل خودتون! و بچه رو هم بخاطر اسلام تربیت کنید نه اونطور که دلتون میخواد

پدر و مادر حضرت مریم بچه دار نمی شدند، نیت کردند که بچه شون رو خادم مسجد کنند، خدمت به خانه ی خدا، دین خدا، پیش خدا خیلی ارزش داره.

پ ن4. از خداوند با تمام وجودم می خوام که به کسانی که نیت فرزند آوری به خاطر یاری دین خدا دارند، فرزندان زیادی بده که همگی سالم ، صالح ، خوش قدم ، خوش روزی و عاقبت به خیر باشند

 


نوشته شده در دوشنبه 92/12/19ساعت 9:57 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

به دوستم گفتم: تجربه ی خوبی نداری توی وبلاگم بنویسم؟

گفت:چرا اتفاقا! ولی به شرطیکه باهام در موردش دیگه حرف نزنی! دوست ندارم غیبت شوهرم رو بکنم! ولی چون میگی وبلاگت در مورد روش شوهر داری و تربیت فرزند اسلامی هست، بنویس

 

شوهر خیلی خوبی دارم که از خیلی جهات عالیه اما یه عیب داشت! حجاب چشم نداشت!

توی کوچه و خیابون کمتر؛ بیشتر این اینترنت (بوق) کار دستش می ده!

بارها با هم صحبت کرده بودیم اما با اینکه عقلا حرف منو قبول داشت ،عملا نتیجه ای نداشت و این معضل، حل نمی شد!

یک روز، دوباره متوجه تکرار این قضیه شدم و بسیار ناراحت. البته عموما به روش نمی آوردم و اون روز هم نیاوردم اما ناراحت شدم.

ناراحت شدم بخاطر خودش نه به خاطر خودم!

ناراحت شدم که چرا من نمی تونم بهش کمک کنم.

توسل کردم و از خدا خواستم کمکم کنه تا بهترین کاری که خودش راضی هست رو انجام بدم

شروع کردم به محبت کردن. محبت محبت محبت

تا اینکه برای آخرین بار که متوجه شدم باز اینترنت کار دستش داده،باز هم بدون اینکه به روش بیارم، بهش گفتم: عزیزم من می خوام باهات حرف مهمی بزنم. هروقت آمادگیشو داشتی بگو با هم صحبت کنیم

شوهرم خیلی سریع شرایط رو فراهم کرد و گفت بیا صحبت کنیم.

رفتم پیشش، دستش رو گرفتم توی دستم و گفتم: من الان به عنوان یه دوست دارم باهات حرف می زنم نه به عنوان همسرت

من یه مشکلی داشتم که بخاطرش فکر یه گناه، تو سرم بود! به گناه فکر می کردم و اگر ترس از خدا نبود، شاید انجامش میدادم. خدا هم تا وقتی من تقوا پیشه نکردم، کمکم نکرد تا رفع بشه

تقوای واقعی! یعنی حتی تو فکرم هم گناه نکنم!

خدا خودش قول داده که : هرکس تقوا پیشه کنه، من خودم راه نجات براش جور می کنم. و از جایی که فکر نمی کنه، مشکلش رو حل می کنم*

احتمالا همسر تو آدم دقیقی نیست که متوجه نیاز تو بشه، احتمالا خیلی عیبها داره که تو میبینی و خودش حواسش نیست و تو رو اذیت میکنه ولی تا وقتی تو می خوای خودت، بدون پشتوانه ی خدا، مشکلت رو حل کنی، خدا هم رهات می کنه

اگر تو تقوا پیشه کنی، خدا همسرت رو هم اصلاح می کنه

همینجور که داشتم حرف می زدم، دستان شوهرم تو دستم بود و به چشماش دقت می کردم تا اگر حس کردم دوست نداره بشنوه، سریع حرف رو قطع کنم، اما اشتیاق و یه تصمیم رو توی چشماش دیدم

از اون روز شوهرم، مهربونتر، با ایمان تر و در کل بهتر شده

دوستم یه لبخند زیبا روی صورت خودش هم نقش بسته بود! حتی یادآوری اون خاطره، براش لذت بخشه

گفت: یه چیز دیگه رو هم بنویس

محبت، کلید همه قفلهای بسته است. اما محبت واقعی

محبتی که بخاطر خدا باشه

محبتی که بدون توقع باشه

محبتی که استمرار داشته باشه

مطمئن باشید خودمون بیشتر به ابراز چنین محبتی نیاز داریم. اینجوری محبت کردن ما رو شبیه به اهل بیت می کنه نه محبتی که منتظر جواب و نتیجه از مردم دنیا باشیم

-------------------------

* طلاق 2

پ ن1: دوستان خوبی دارم که خدا توفق مصاحبت باهاشونو بهم داده ؛ وقتی باهاشون حرف میزنم، از خودم ناامید میشم! یکیش همین غیبت شوهره! با اینکه من حتی شوهرشو ندیدم، دوست نداره از شوهرش بد بگه تا نکنه حتی باعث بشه یه ذره بهش سرد بشه و در انجام وظایفش کوتاهی کنه. اللهم ارزقنی

پ ن: ختم صلوات پست قبل هنوز پا برجاست! لطفا شرکت کنید. بیماران زیادی هستند که شاید خدا شفاشون رو در نفس ما قرار داده باشه

خانم مه تاب هم گفتن برای شفاشوت دعا کنیم

 


نوشته شده در شنبه 92/12/17ساعت 8:38 صبح توسط بانو نظرات ( ) |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

Design By : Pichak